نشست پژوهشی «تاملی باستانشناختی در مفهوم صورت و معنا در معماری تخت جمشید» برگزار شد

اولین نشست از سلسله نشستهای تخصصی «صورت و معنا در هنرهاي هخامنشي»، با عنوان «تاملی باستانشناختی در مفهوم صورت و معنا در معماری تخت جمشید» برگزار شد.

به گزارش روابط عمومي پژوهشكده هنر در اين نشست تخصصي، که به همت کمیته هنر ایران پیش از اسلام پژوهشکده هنر و با همكاري معاونت فرهنگي و هنري فرهنگستان هنر، عصر سهشنبه هشتم اسفند در فرهنگستان هنر برگزار شد، دکتر «حکمتالله ملاصالحی» دانشيار گروه باستانشناسي دانشگاه تهران و پایهگذار مطالعات «فلسفه باستانشناسی» در ایران به ارائه دیدگاههای خود در خصوص نسبت این معماری با بنیانهای معرفتی و حکمی تمدن باستانی ایران پرداخت.
چكيده سخنراني دكتر «ملاصالحي» را از نظر میگذرانید:
چکیده سخنرانی دكتر حكمتالله ملاصالحي:
خدمت دوستان ارجمند سلام و خیر مقدم عرض میکنم. لازم میبینم از دوستان گرانمایه و ارجمند درپژوهشكده هنر فرهنگستان هنر نیز تشکر کنم که زحمات تدارک و میزبانی این نشست را برشانه کشیدهاند.
چنانکه استحضار دارید موضوع سخن بنده تاملی درمفهوم صورت و معنا درمعماری تخت جمشید است. دورههای مهم وسرنوشتساز در تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما در روشنگاه ارزشهای نو، در افق و طلوعگاه اندیشههای نو بنیاد پذیرفتهاند و درتاریخ افق گشودهاند و به حرکت درآمدهاند.
درتاریخ، باده معنای نو جامِ صورتِ نو را طلبیده و با خود آورده است و یا به تعبیر رایج دیگر باده نو جام کهن را شکسته است.
هزاره نخست پیش از میلاد چنین عهد وعصریست. عهدی مهم و سرنوشتساز که فیلسوف آلمانی کارل یاسپرس آنرا درطرح فلسفه تاریخش دوران محوری تعبیرکرده است. طرح او دستکم درمورد ایران و یونان مصداق دارد. در سدههای میانین هزاره نخست پیش ازمیلاد دولت-شهر ایرانیان با سلسله هخامنشیان بنیاد و شکل میپذیرد و برصحنه تاریخ جهانی ظاهر میشود.
درپس پشت این دولت-شهر جهانی به مقیاس آنزمان شخصیتی نبوی را می بینیم که پیامآور خدای یگانهایست که نورالانوار یا روشنایی بیکرانه است و ظهور او مقدم بر جلوس کورش است.
ظهور زرتشت سرآغاز تاریخ نبوی و وحیانی و وحدانی ماست. پیامهای نبوی زرتشت درآن عهد و عصر مهم و سرنوشت چونان زلزله، تا آتن را تکان داده است. میان بلخ و اورشلیم نبوی و آتن مناسبهای عمیق بسیاریست که کمتربه آن توجه شده است. حتی حکمت یا سوفیا را دیموکریتوس با پیام بنیادین اندیشه نیک وگفتار نیک ورفتار نیک زرتشت تعریف کرده است. برهمین سیاق نیز هراکلیتوس وحدت میان اندیشه وگفتار و کردار آرزو و آرمان همیشه بشر بوده است و شکاف وشقاق میان اندیشه وگفتار وکردار معضل عظیم برای آدمی.
تخت جمشید یا پارسه صرفا یک بنا یا مجموعهای از بناها نیست. اصلاً و اساساً تخت جمشید یک بنای یادمانی متعارف هم نیست. درعصری متعارف و معمولی هم بنیاد نپذیرفته است. تخت جمشید یا پارسه یا پرسهپولیس تصویری ازحقیقت یک دوران است. حقیقت عهد وعصری سرنوشت ساز. فضای معماری تخت جمشید مؤید چنین نظریست. تخت جمشید دژمادی نیست که بدورخود درمیپیچد. زیگورات سومری وعیلامی هم نیست که چونان کوهی مصنوعی درمیانه دشت رها شده است. چونان معماری اهرام مصریان باستان فروبسته در درون خود نیست. فضای باز و پیشانی بلند تخت جمشید و ستونهای خوشفرم وخوشتراش وخوشافراشته و رفیع و به آسمان برکشیدهشده تخت جمشید؛ استواری، رفعت، شوکت و جلالت روح ایرانیست. ایرانی نبوی. این سکینت و منش و متانت و آرامش درون و امنیت خاطر روحانی را که هخامنشیان در پرتو کتاب و کلام و پیام زرتشت به آن رسیده و دست یافته بودند هنرمند عهد و عصر هخامنشی درحجاریهای تخت جمشید بخوبی به تماشا نهاده است.
معماری فلسفیترین هنرهاست. همان نظم منطقی که فیلسوف با زبان مفهومی در سپهر مفاهیم به تصورات واندیشه های پراکنده ما میدهد و آنها را مقوله و ساختاربندی عقلانی و منطقی میکند ونظم و انسجام و وحدت عقلانی و نظری و منطقی به آنها میدهد. همین کار را معماری در مکان و ماده و فضا به اجرا درمیآورد و نظم منطقی وعقلانی و هندسه مکان و ماده و فضا راکشف و ابداع میكند و بازمینماید و دربرابر ما به تماشا میگذارد. فضای باز و گشوده معماری تخت جمشید فضای باز وگشودگی روح ایرانیست.
ح. ملاصالحی
